موازنه هاي ايمان وكفر | موازنه هاي ايمان وكفر | 62
(1-198)

پس فقر وحاجات ما به قدر جهان است
بايد گفت: فقر, نياز ها واحتياجم به اندازه دنيا است

سر مايه ما همچ و"جزء لا يتجزي" است
اما سرمايه ما چيز بسيار جزئيي همچون "جزء لا يتجزي" است

اين جز كدام واين كاينات حاجات كدام است؟
حاجاتي كه به وسعت جهان است وبا مليارد ها بدست آورده مي شود كجا است واين جز اخيتاري به ارزش پنج پول كجا؟ با اين سرمايه به خريد آنها نمي توان رفت وبا اين آنرا نتوان بدست آورد وقتي چنين باشد, جستجوي چاره ديگري ضروري است

پس در راه ت واز اين جز نيز باز مي گذشتن چاره من است
وچاره اينست كه انسان بايد از آن جزء اختياري نيز بگذرد وكارش را به اراده الهي سپرده از حول وقوت خود بيزاري بجويد وبا پناه بردن به حول وقوت پروردگار به حقيقت توكل چنگ بزند
پروردگار ا! وقتي چاره نجات اينست, در راه ت واز آن جز اختياري ميگذرم واز انانيتم بيزاري مي جويم

تا عنايت ت ودستگير من شود, رحمت بي نهايت ت وپناه من است
تا عنايت ت وبا ترحم به عجز وضعفم دستم را بگيرد وتا رحمت ت وبا شفقت به فقر واحتياجم تكيه گاهم گرد ودرش را به رويم بگشايد

صدا موجود نیست